یاصاحب الزمان(عج)

AHD313.blog.ir
یاصاحب الزمان(عج)

مهدی باورانی هستند که مهدی را یاری می کنند...
بیایید مهدی را باور کنیم تا او را یاری کنیم...
و یادمان باشد با بصیرت منتظر حضرت مهدی(عج)باشیم
چرا که امام حسین (ع) را منتظرانش شهید کردند...
اللهم عجل لولیک الفرج
---------------------------------
پیشکش به ساحت ام ابیها و همسر ولایت،
مادر امامت،حضرت فاطمه الزهرا (س)
---------------------------------
کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این وب متعلق به
شیعیان امیرالمومنین (ع) می باشد و هر گونه کپی
برداری از آن با ذکر 5 صلوات جهت شادی دل حضرت زهرا (س) مانعی ندارد.

۳ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

تا به حال کســی برایتان گفتــه است
از حال و هوای رزمندگان
بعـــد از اتمام عملیــات؟
متن زیر را حتما بخوانیم
تا کمی بچشیم طعم فراق را:

به اردوگاه رسیدیم.
همین که از ماشین پیاده شدیم،
چوپانی دوان‌دوان به طرفمان آمد.
یکی‌یکیِ بچه‌ها را می‌بوسید و گریه می‌کرد.
اکثر بچه‌ها که زنده مانده بودند،
جلوتر از ما به اردوگاه رسیده بودند.
غبار غم تمام اردوگاه را گرفته بود.
هرکس را می‌دیدی،
گوشه‌ای کز کرده بود
و زانوی غم بغل گرفته بود.
بیشتر چادرها خالی بودند.
چادرهایی که تا دو روز پیش مملو از نیرو بود،
حالا پرنده در آن پر نمی‌زد!
بعضی از چادرها دو نفر،
بعضی پنج نفر
و از هفت هشت نفر تجاوز نمی‌کرد.
حالت عجیبی در اردوگاه حاکم بود.
بچه‌ها پکر و دمغ بودند.
بعضی‌ها سرشان را روی تخته‌سنگ‌های اطراف گذاشته بودند
و های‌های گریه می‌کردند.

جنگِ‌دوست‌داشتنی|انتشاراتِ‌سوره‌مهر|خاطراتِ‌سعید‌تاجیک|صفحه‌ی ۷۳

#ریشوهای_با_ریشه
#فراق #عملیات #شهادت
#جنگ_دوست_داشتنی #سوره_مهر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۶:۴۸
گمنام
*** معرفی کتاب دو ***

انگار در این سال ها فرماندهان به تنها چیزی که فکر نمی کردند پاداش های دنیوی بود. نه مدالی به سینه داشتند و نه حرف های عجیب و غریب می زدند. باورکردنی نیست که گاه تا آخرین لحظات زندگی برای عده ای ناشناس باقی می ماندند
قصه ی فرمانده هان قصه ی واقعی مردان پارسا و شجاع این سرزمین است.

«وقتی همه خوابیدند او آهسته از جا بلند شد. به یاد یحیی تشکش را جمع کرد و روی زمین سرد خوابید. در تمام سالها و شبهای آن هیچ کس به یاد نداشت عباس روی تشک خوابیده باشد.» این قصه ی عباس کریمی ست. کودکی که داوطلب می شود که در مدرسه به جای دوستش هم تنبیه شود.
و همین شخصیت فداکار و ایثارگر است که با احساس تکلیف به ارگان نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می پیوندد و جزء اولین کسانی است که برای مبارزه با ضد انقلاب به کردستان عزیمت می کند و بعدها به عنوان مسئول اطلاعات وعملیات تیپ حضرت رسول(ص) مشغول به خدمت می شود و ...
از هوش زیاد و فرماندهی ماهرانه ی شهید عباس کریمی در این کتاب قصه های زیادی آمده است. روش پخش اعلامیه ی او و دوستانش در سربازی که به طور بسیار زیرکانه ای انجام می گیرد و صبر و حوصله و شکیبایی او که مانع از غافلگیر شدن آنها توسط عراقی ها می شود نمونه ای ازاین قصه هاست.
نکته ی مهم دیگر در مورد این فرمانده ی بزرگ وضع ظاهری اوست که با یک بسیجی ساده قابل تمایز نبوده است. به طوری که در بیشتر جاها او را به جای یک بسیجی ساده اشتباه می گیرند. قصه ی «مردی با چفیه سفید» و «بسیجی تازه وارد» و قسمتهایی از داستان «خلبانی که می خواست اسیر باشد» از این مجموعه به این نکته اشاره دارند. اما زیباترین قصه ی این مجموعه را می توان قصه ی «خلبانی که می خواست اسیر باشد» به حساب آورد.
داستان خلبانی که اسیر رزمنده های ایرانی می شود و بعد بر اثر رفتار خوب و انسانی شهید عباس کریمی حاضر نمی شود که او را به اردوگاه اسرا بفرستند. ... و سرانجام این مجاهد راه خدا در تاریخ 23/12/1363 در عملیات غرورآفرین بدر در جنوب کشور (شرق دجله) با اصابت ترکش به دیدار معبودش می شتابد.
مردی با چفیه ی سفید/ بر اساس زندگی شهید عباس کریمی/ قصه فرماندهان/ اصغر فکور/ انتشارات سوره مهر
منبع نوشته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۴
گمنام

***معرفی کتاب یک ***


نام : پنجاه سال عبادت

 انتشارات : شهید ابراهیم هادی

موضوع : طبق فرمایش امام (ره) و اهمیت دادن به وصیتنامه ها و نامه های نورانی شهدا عزیزمون

پیشنهاد میشود حتما بخوانید و تامل کنید

یاعلی مدد



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۱
گمنام